امروز روز اهل بیته
سلام هرروز روز اهل بیته اما امروز یه روز خاصه دیروز روز مباهله بود وامروز هم روزی است که سوره هل اتی در وصف امیرالمومنین و اهل بیت امیرالمومنین نازل شد از این رو امروز را روز خانواده هم نامیدند. حالا به نظر شما وظیفه ما در این روز چیه؟ عرض می کنم خدمتتون. اول بیایم پیوند خانوادگی خودمون را بررسی کنیم که چقدر محکم واستواره بعد بیایم اشتباهات رفتاریمون رو بررسی کنیم ودورش یه خط قرمز بکشیم که دیگه در خانواده تکرارش نکنیم واگر خدایی نکرده هنوز الگویی برای خودمون در زندگی انتخاب نکردیم بیایم از اهل بیت الگو بگیریم نگاهی گذرا به زندگی ساده اما مملو از محبت در خانه امیرالمومنین بیاندازیم پدران از رفتار وگفتار امیرالمومنین الگو بگیرند. مادران از رفتار وگفتار حضرت فاطمه. پسران از رفتار وگفتار واحترام امام حسن وامام حسین نسبت به پدر ومادر وخانواده واجتماع الگو بگیرند وخواهران از زینبین الگو بگیرند. چرا انقدر زندگی را برای خودمون ودیگران سخت می کنیم؟! باور کنیم یک لبخند رضایت که بر لبان اعضای خانواده باشه ارزشش بیشتر از هر مادیات است . زندگی ساده وبی آلایش اما پر از محبت وعشق وصفا وصمیمیت ارزشش از زندگی مرفه تسکین شونده با قرص اعصاب و دوری ودوستی، خیلی بیشتره. بیایم قدر زندگیامون وقدر این لحظاتی که در کنار هم هستیم را بدونیم من وتویی که ادعای محبت اهل بیت را داریم بدونیم که امام حسین تا اون لحظه آخری که می خواست راهی میدون بشه محبت خودش را از خانواده اش دریغ نکرد وترک صله رحم نکرد. چرا این درسها را از اهل بیت یاد نمیگیریم. چرا این همه حدیث از اخلاق نیکو در جامعه وخانواده از اهل بیت برای ما به یادگار مونده اما نه اونها را می خونیم ونه بهش عمل می کنیم امروز بیایم با عمل به اونها لبخند را به خانواده هامون هدیه کنیم. یا علی مدد.
سلام نمیدونم چی باعث شد که اینطوری بنویسم. هنوز خودم هم متوجه نشدم که قراره چی بنویسم اما همه چیز با این جملات شروع شد:
گفتم به نام حضرت عشق ارض وسما گفتند حسین جان
باور کنید خیلی سخته نوشتن این مطلب. اما یا علی...
یادم میاد از همون بچگی با اسمش آشنا شدم فقط یاد گرفته بودم بگم: حسین یادمه عاشق روضه ها بودم نزدیکهای محرم که میشد با پدر ومادرم میرفتیم لباس سیاه بخریم من عاشق لباسهایی بودم که روی اون نوشته داشت(یاحسین..یا ابوالفضل..یا علی اصغر حسین و.....) یکسال سنج میخریدم. سال دیگه زنجیر. سال بعدش طبل. اما همه زیبایی ها به کنار از سالی که عاشق شال مشکی شدم احساس کردم کمی بزرگتر شدم. اما فقط احساس بود. علاقه زیادی به دسته جات داشتم عشقم این بود که تو دسته جات عزاداری شرکت کنم وزنجیر بزنم واز صدای طبل وسنج لذت ببرم وگذشت وگذشت... تا اینکه عشقم دوباره شد روضه ها منتهی این بار نه روضه خالی روضه ای که کسب معرفت کنیم در مورد امام حسین بیشتر بفهمیم اما این عشق هم پایدار نبود چون دوباره عشقم شد شور وسینه زنی وحسابی غرقش شدم .این هم گذشت والآن فقط یه عشق شده ودیگه تغییری نکرده چون عشقم شده حسین حالا تازه رسیدیم به اصل مطلب اگه عشقم امام حسین شده چقدر میشناسمش؟ آیا هدف امام را از قیامش میدونم؟ چقدر به اون نزدیکم؟ آیا هدف امام را دنبال میکنم ؟ آیا نهضت عاشورا را فهمیدم و وظیفه خودم را در قبال امام زمانم فهمیدم؟ آیا حالا که کربلا نبودم الآن میتئنم جبران کنم و وظیفه من الآن چی هست؟ و.............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....
چی شد من فکر نمی کردم در مقابل امامانم وبخصوص ابا عبدالله انقدر مسئولیت داشته باشم! یعنی این مسئولیتها از اول با من بوده وتا زنده ام هم بر عهده من هست؟ خدا رحمت کنه پدر اونا که گفت ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است پس از همین الآن بهتره شروع کنم اگه تا حالا نفهمیدم یا نمیدونستم از حالا به بعد کرنومتر فعال شده وداره حساب میکنه چقدر زمان برای جبران دارم. حالا از کجا باید شروع کنم؟ من فکر میکردم با سینه زدن وسرخ کردن سینه وتباکی کردن و... حق رو به جا آوردم اما حالا میبینم......راستی یه کتاب از اهل بیت دارم که مطالب زیبا وپر محتوایی داره که الآن داره خاک میخوره بهتره از همین کتاب شروع کنم وبا اهل بیت وابیعبدالله وقیام کربلا بیشتر آشنا بشم مطمئنا خود امام حسین هم یاریم میکنه یه دوست روحانی هم دارم از اون هم کمک میگیرم راستی نکنه به خاطر حرف یک سری آدم نفهم وبی خبر از همه چیز، روحانیت را رها کنیم که این به گمراهی ما کمک بسیاری خواهد کرد پس با هم میگیم یا حسین ومیریم جلو....
مسابقه بزرگ کتابخوانی
این مسابقه که به همت جمعی از کانون های فرهنگی شهر اصفهان برگزار شده تا 25 دی ماه ادامه دارد
کتاب مسابقه: قمه زنی، سنت یا بدعت نوشته آقای مهدی مسائلی می باشد سوالات مسابقه همزمان با تحویل کتاب به علاقه مندان می باشد وجوایز مسابقه شامل: سفر به مکه مکرمه ، سفر به کربلا، سفر به سوریه، سفر به مشهد مقدس وغیره می باشد. جهت دریافت کتاب با اینجانب نیز می توانید تماس برقرار نمایید البته شایان ذکر است که مراکز بسیاری در سطح شهر اصفهان به توزیع کتاب می پردازند که انشاءالله سعی می کنم نام چند تا از آنها را با آدرس بنویسم . از پوستر های انتشار یافته در سطح شهر نیز می توانید نام مراکز پخش کتاب را جویا شوید.در ضمن کتاب با تخفیف ویژه است.
خاطرهای از زبان حضرت علی علیه السلام
هم اینک مطلبى مى گویم که تا به حال به کسى نگفتهام :
یک بار از پیامبر خدا –صلی الله علیه و آله- خواستم تا از خدا برایم طلب مغفرت کند.
فرمود: [بسیار خوب] انجام میدهم.
سپس برخاست و نماز گزارد، آنگاه دستهایش را به دعا گشود،
و من به دعاى او گوش مى کردم، شنیدم که گفت:
« پروردگارا! تو را به مقام قرب و منزلت على سوگند مى دهم که على را مشمول عفو و غفران خود سازى! »
گفتم: اى فرستادهی خدا! این چه دعایى است؟
فرمود:
« مگر کسى هم گرامیتر از تو در پیشگاه الهى هست تا او را شفیع درگاهش نمایم؟ »
* * * * * * *
دوستان خوبم، بیایید ما هم برای امام عزیز و دوستداشتنیمان دعایی بکنیم!
اولین دعا را من خودم میکنم، شما نیز دعایتان را، پشت پنجرهی نظرات، فریاد بزنید!
خدایا به حق علی، دل نازنین علی را، به توفیقی که به ما در پیرویش میدهی، شاد کن!
قال على (ع ): و لَاَقولَنَّ مَا لَم اَقُلهُ لِاَحَدٍ قَبلَ هَذَا الیَوم :
سَاَلتُهُ مَرَّةً اَن یَدعُوَ بِالمَغفِرَةِ
فَقَالَ: اَفعَلُ.
ثُم قَامَ فَصَلَّى، فَلَمَّا رَفَعَ یَدَهُ بِالدُعا، اِستَمِعتُ اِلَیهِ
فَاِذَا هُو قَائِلٌ : اَللهُم بِحَقِ عَلىٍ عِندَکَ اِغفِر لِعَلِىٍ !
فَقُلتُ : یَا رَسُولَ اللهِ (ص)! مَا هَذَا الدُعَا؟ فَقَالَ : اَوَ اَحَدٌ اَکرَمُ مِنکَ عَلَیهِ فَاَستَشفِعُ بِهِ اِلَیهِ ؟!(1)
امام علی جان پیامبر را نجات داد!
1- شرح نهج البلاغه ، ج 2، ص 316؛ جنه الماوى ، ص 299.
ر.ک : خاطرات امیر المؤمنین ؛ شعبان صبوری
حکومت علوی، الگوی حکومت مهدوی (2)
در قسمت قبل گفتیم که: شاید در اذهان بسیاری از مردم این پرسش مطرح باشد که امام مهدی، علیهالسلام، چگونه حکومتخواهد کرد و نظام سیاسی - اداری که او برپا میکند چه ویژگیهایی خواهد داشت؟
در پاسخ این پرسش باید گفت که ویژگیهای حکومت مهدوی همان ویژگیهای حکومت علوی است; با این تفاوت که حکومت علوی تنها در گسترهای محدود از کره خاک و در مدت زمانی ناچیز برقرار شد و آن حضرت هم به دلیل درگیری در جنگهای داخلی، نتوانستبه همه آنچه که در نظر داشت جامه عمل پوشد; اما امام مهدی، علیهالسلام، با پیش گرفتن سیره جدش امیرالمؤمنان، علی، علیهالسلام، جهان را تا آستانه برپایی قیامت از عدالت پر میسازد و به همه اهداف خود دست مییابد.
در آنچه گذشت ویژگیهایی را که در دیدگاه امام علی، علیهالسلام، باید در یک مدیر شایسته وجود داشته باشد، بررسی شد و اکنون به دیگر اقدامات اجرایی و حکومتی آن حضرت اشاره میکنیم:
حضرت امیر هرچند کارگزاران خود را همیشه به یاد خدا و ترس از قیامت دعوت میکرد و با کلمات زیبا و تکان دهنده آنان را متوجه مسؤولیت الهی مینمود اما هرگز بدین اکتفا نمیکرد، زیرا هر انسانی - جز معصوم - در معرض وسوسههای شیطان است. از این رو بر کارگزاران و مدیران خود بازرسانی میگمارد و حتی بر بزرسان نیز بازرسی دیگری قرار میداد(26)و از این طریق کارکرد مدیران خود را دقیقا زیر نظر میگرفت. به کارگزاران برجسته خود نیز سفارش میکرد بر مدیران جزء جاسوس بگمارند و چنانچه این جاسوسان به طور دسته جمعی از خیانت مدیری خبر دادند به گزارش آنان توجه نموده، خائن را آشکارا مجازات کنند. (27)
به یکی از فرمانداران خود - کعب بن مالک - نوشت:
افرادی از یارانت را تک تک به روستاها و آبادیهای دورافتاده بفرست تا شیوه زندگی و و اعمال آنها را برایت گزارش کنند. (28)
در چندین جای نهجالبلاغه، حضرت خطاب به مدیران خود از واژههایی چون «به من خبر دادهاند»، «جاسوسان گزارش کردهاند» و... استفاده کرده است که نشان میدهد در جاهای مختلف جاسوسان امینی از طرف او بودهاند. (29)
وی بر وضع زندگی و معیشتی کارگزاران نیز نظارت داشت و اگر مشاهده میکرد وضع خانه و املاک آنان به طور غیر عادی تغییر یافته و رو به ترقی نهاده است، به آنان هشدار میداد و بازخواست مینمود. شریح قاضی (30) را به دلیل خرید خانهای به هشتاد درهم ملامت کرد که مبادا از حرام باشد و اگر از حلال هم باشد از عزت قناعتبه دام ذلت دنیا طلبی افتادن است (31) به یکی دیگر از کارمندانش که خانه مجللی ساخته بود نوشت:
سر و کله طلا و نقره پیدا شده است!! (32)
وجود جاسوسان و گزارشگران در هر نظامی ضروری است. زیرا تصمیم گیری صحیح امام و پیشوای جامعه جز در پرتو اطلاعات کافی از اوضاع و احوال کشور و نحوه کارکرد مدیران میسر نیست. مدیر جامعه چنانچه بموقع در جریان انحراف یا زیانی به مردم و حکومت قرار گیرد، میتواند از بروز خسارات سنگین و گاه جبران ناپذیر جلوگیری نموده امور را به دلخواه خود هدایت کند. حاکم به استناد همین گزارشها به نقاط ضعف و قوت مدیران خود پی برده به تشویق و تنبیه آنان اقدام مینماید.
البته نظارت نباید چنان باشد که مدیران را از کار دلسرد و به حاکم بدبین نماید، جاسوسان نباید اجازه داشته باشند در امور مدیران دخالت نمایند. او چشم حاکم است و وظیفه چشم تنها دیدن و گزارش دادن است و تجزیه و تحلیل آن به عهده مغز یا رهبر جامعه میباشد.
اسلام بر اساس اصل امر به معروف و نهی از منکر همگان را موظف کرده است که نسبتبه دیگران احساس مسؤولیت داشته باشند و احدی را از این امر استثنا نکرده است. به طوری که یک فرد عادی اجازه دارد بالاترین شخص مملکت را امر به معروف و نهی از منکر کند. همین نظارت همگانی است که «حیای جمعی» به وجود میآورد و جلو بسیاری از مفاسد و خلافها را میگیرد.
امیرالمؤمنین بر اساس معارف اسلامی، حکومتخود را به گونهای طراحی کرده بود که مردم حق داشتند اظهار نظر کنند و حقوق خود را مطالبه نمایند. او خود صبحگاهان وارد بازار میشد و به تجار و اهل بازار تذکراتی میداد. در ساعتهایی از روز برای رسیدگی به شکایات مینشست و هر کس اجازه داشت، مستقیما مشکلات و شکایات خود را با پیشوایش در میان بگذارد. برای آنکه مردم بتوانند هر لحظه شکایت خود را به حاکم برسانند حضرت در کوفه خانهای معین کرده بود که هر کس شکایتی داشت مینوشت و در آن خانه که «بیت القصیص» نامیده میشد، میانداخت. (33) آن حضرت به فرماداران خود نیز توصیه میکرد صبح و عصر برای رسیدگی به امور مردم بنشینند و به پرسشهای مردم بدون واسطه پاسخ دهند. (34) به مالک اشتر سفارش میکند اگر مردم نسبت به کارهای تو بد گمان شدند عذر و دلیلت را آشکارا بر ایشان مطرح کن و سوء ظنها را از ذهنشان دور نما. (35)
وقتی یک مدیر احساس کند باید در مقابل کارهای خود به افکار عمومی پاسخگو باشد، به ناچار کارها را طوری سامان میدهد که بتواند از آنها دفاع کند. امیرالمؤمنین خود به مردم کوفه میفرمود:
اگر با غیر مرکبم و بار آن و غلامم فلانی از نزد شما رفتم بدانید خیانت کردهام. (36)
3. انجام کارها از راههای قانونی
امیرالمؤمنین هنگام اعزام کارگزاران یا ماموران مالیاتی، وظایف آنان را طی نامههایی ابلاغ میکرد و هشدار میداد که بعد از ابلاغ قوانین و شرح وظایف، حجت تمام است و اگر تخلفی صورت گیرد بهانهای مورد قبول نخواهد بود (37)، برای مالیات بگیران، ریز وظایفشان را معلوم میکرد که سلام کنند، با مهربانی و تواضع سخن بگویند، به خانه افراد برای مهمانی نروند (38) و... نحوه برخورد مدیر و کارگزار را با غیر مسلمانان بیان مینمود. (39)
4. نشان دادن لغزشگاهها به کارگزاران
بسیار پیش میآید افرادی که جدا قصد ارتکاب خلاف یا خیانتی نداشتهاند; اما به دلیل عدم آگاهی و شناخت لغزشگاهها، ناخواسته گرفتار شدهاند که اگر به آنان هشدار داده میشد; بدین مشکل مبتلا نمیشدند. این مساله مخصوصا نسبتبه حاکمان مصداق زیادی دارد. زیرا گروهی زیرک و فرصت طلب همیشه در صددند با لغزاندن حاکم از قدرت او سوء استفاده نموده، منافعی کسب کنند. خطری که هرچه صاحب قدرت قویتر و با نفوذتر باشد شدت بیشتری مییابد.
بیشترین کسانی که ممکن است زمامدار را از راه حق و انصاف منحرف نمایند، اقوام و اطرافیان اویند آنان به اعتبار قرابتشان به زمامدار، به اموال مردم دست درازی میکنند و هنگام خرید و فروش با بی انصافی با دیگران معامله میکنند. حاکمان اسلامی نبایستی زمین یا مزرعهای در اختیار آنان قرار دهند زیرا بر همسایگان ستم روا داشته، بار خود را بر آنها تحمیل مینمایند که در این صورت استفادهاش مال آنها، بدنامی و رسواییش از آن حاکم است. (40)
یکی دیگر از عوامل لغزش مدیران نرسیدن حقوق کافی به آنهاست. وقتی حقوق دریافتی کارکنان دولت کفاف زندگی روزمره آنان را نکند، علاوه بر اینکه دچار اضطراب روحی میگردند، در انجام وظیفه سستی میکنند، برای جبران کمبود خود به اموال مردم دست درازی مینمایند و امنیت اداری مردم را به مخاطره میافکنند. این مساله مخصوصا در مورد قضات از اهمیت بیشتری برخوردار است. (41)
برای دلگرم کردن زیردستان و به جهت فعال کردن بیشتر آنان، حاکم باید آنها را مورد تشویق قرار دهد، اما بایستی مواظب باشد تا در تشویق، تبعیض ناروا صورت نگیرد. اگر فردی صرفا به دلیل دوستی و نزدیکی به حاکم مورد تشویق قرار گیرد، بدون آنکه کار مهمی انجام داده باشد این امر از طرفی موجب غرور کاذب در وی میشود و از طرف دیگر دلسردی دیگران را به دنبال خواهد داشت.
حاکم اسلام نبایستی تلاش یکی را به دیگری نسبت داده، ارزش خدمت او را کمتر از آنچه هستبه حساب آورد. بزرگی شخص نباید موجب آن شود که کار کوچکش را بزرگ بشمارند و معروف و مشهور نبودن فردی سبب نگردد خدمت پرارجش کوچک جلوه داده شود. (42)
تشویق زیر دستان و حق شناسی از آنان رابطه حاکم و ماموران او را استحکام میبخشد. شجاعان را شجاعتر میکند و مسامحه کاران را به خواستخدا، به حرکت درمیآورد.
گروهی از ساکنان مدینه، به معاویه پیوسته بودند، سهیل بن حنیف که از طرف امام، علیهالسلام، حاکم مدینه بود; از این واقعه اندوهگین شد. حضرت برای دلداری او نوشت:
ناراحت مباش. اینها از ستم نگریختهاند و به عدل پناه نبردهاند.
امام، بعد از پایان ماموریت کارگزاران خود، از زحمات آنان تشکر میکرد، از مردم کوفه به
دلیل فداکاری در جنگ جمل قدردانی کرد، یاد شهدای بصره و
کارگزاران شهیدش را گرامی میداشت و از صفات نیکوی
زندگان آنها یاد میفرمود.
تشویق لزوما نباید مستلزم هزینههای سنگین باشد، بلکه گاهی بر شمردن کارهای مهم کارگزاران امر تشویق را تحقق
میبخشد. البته این سخن به معنی نفی پاداشهای مالی نیست اما نباید بر آن تکیه داشت. امیرمؤمنان در همین خصوص میفرماید:
اگر پیامبران دارای سلطنت و قدرت بودند و خداوند گنجهای طلا و باغهای سرسبز و خرم را در اختیار آنان قرار میداد بگونهای که همه سرکشان سر تعظیم فرود میآوردند، اما مناسب نبود، زیرا در این صورت ایمان آنها به خاطر ترس یا به واسطه علاقه به مادیات بود و خلوص نیت ایشان از میان میرفت.
تنبیه چنانکه از اسمش پیداست بایستی موجب بیدار شدن و اصلاح افراد باشد. زیرا اگر برای کینه توزی و تشفی خاطر باشد، آن انتقام است نه تنبیه. تنبیه شونده باید صریحا از علت تنبیه خود آگاه شود. اما در هر حال از حد اعتدال نباید خارج شد، زیرا افراط در آن، آتش لجاجت را شعلهور میکند.
تنبیه نیز همچون امر به معروف و نهی از منکر از مراحل نرم و آسان به مراتب سخت و خشن انتقال مییابد و در هر حال راه جبران خطا را نباید بست.
«مصقلة بن هبیره» از فرمانداران امام، اسیران بنی ناحیه را از «معقل بن قیس» فرمانده لشکر امام، علیهالسلام، خرید و آزاد ساخت. اما هنگامی که حضرت از او مطالبه غرامت کرد به شام گریخت، امیر مؤمنان در این باره فرمود:
خداوند روی مصقله را سیاه کند. کار بزرگواران را انجام داد اما خود چون بردگان فرار کرد، هنوز ثناخوان به مدحش نپرداخته بود که او را ساکت کرد... اما اگر مردانه ایستاده بود، همان مقدار که داشت از او میپذیرفتم و تا هنگام قدرت و توانایی به او مهلت میدادم.
اشعثبن قیس را سخت تهدید و سرزنش کرد اما برای آنکه به وی اطمینان دهد خشم امیرالمؤمنین وی را از جاده انصاف دور نخواهد کرد در پایان نامه فرمود:
امید است رئیس بدی برای تو نباشم.
مولای متقیان در مقابل خیانتکار هرگز سستی نمیکرد، هرچند از سابقه خوب و خدمات ارزنده قبلی برخوردار بود. به ابن عباس با آن همه سابقه درخشان فرمود:
اگر حسن و حسین هم کار تو را کرده بودند هیچ پشتیبانی و هواخواهی از ناحیه من نمیدیدند و در اراده من اثر نمیگذارند تا آنگاه که حق را از آنها بستانم...
گاهی به کارگزاران خائن مینوشت:
تو را چنان خوار و فقیر میکنم که خرج زن و بچهات را نداشته باشی.
در سخنرانیهای عمومی گاهی سربازان و فرماندهان خود را به دلیل سستی و کوتاهی در جنگ سرزنش میکرد و برای
آنکه آنان را به غیرت و حرکت وادارد یک سرباز معاویه را در اطاعت از فرماندهی، از ده سرباز خود برتر میشمرد.
امام علی، علیهالسلام، روزی صدایی شنید که کمک میطلبید. قضیه از این قرار بود که فردی پیراهنی خریده و به فروشنده پول تقلبی داده و در مقابل اعتراض او، وی را سیلی زده بود و اکنون داشتند مشاجره میکردند. بعد از معلوم شدن صحت مطلب، حضرت به فروشنده گفت: سیلی را قصاص کن. گفت: بخشیدم. فرمود: خود دانی ولی خود چند سیلی به صورت ضارب نواخت و فرمود: این هم حق حاکم.
آری این است آن عدالتی که مردی چون علی، علیهالسلام، جان شریفش را بر سر آن نهاد و گرنه صرف عدالت اخلاقی و شخصی اگر امکان داشته باشد! آنگونه نیست که کسی را لایق شهادت برای عدالت کند. این پیراهنی است که به غیر او برازنده نیست.
حیدرعلی میمنه جهرمی
26. ر.ک: مرد نامتناهی، ص113.
27. ر.ک: نهجالبلاغه، نامه53.
28. قاضی ابویوسف، کتاب الخراج، ص128، نقل از: مدیریت و فرماندهی در اسلام، ص127.
29. نامه 20،33، 40،...
30. شریح قاضی، از زمان خلیفه دوم تا زمان عبدالملک بن مروان یعنی حدود شصتسال منصب قضاوت داشت، امیرالمؤمنین میخواست او را از قضاوت عزل نماید; اما با مخالفتشدید مردم مواجه گشت که قاضی منصوب عمر را نباید از کار برکنار کرد. حضرت نیز برای جلوگیری از پراکندگی مردم وی را در همان شغل نگه داشت، روزی بر وی خشم گرفت و او را به قریهای یهودی نشین در اطراف مدینه به نام «ببانقیا» تبعید کرد ولی بار دیگر او را به کوفه بازگرداند. این قاضی حدودا نود ساله، خانهای به قیمت هشتاد دینار خریده بود که در شرایط فقر عمومی مردم، برای امیرالمؤمنین قابل تحمل نبود کارگزارانش روحیه کاخ نشینی داشته باشند علاوه بر اینکه احتمال داشت از راه حرام، پول خرید آن را به دست آورده باشد.
31. ر.ک: نهجالبلاغه، نامه3.
32. همان، کلمات قصار 325.
33. ر.ک: ابن ابی الحدید، ج17، ص87.
34. ر.ک: نهجالبلاغه، نامه67.
35. همان، نامه53.
36. ابن ابی الحدید، همان، ج17، ص200.
37. ر.ک: نهجالبلاغه، نامه53.
38. ر.ک: همان، نامه 25،26، 51.
39. ر.ک: همان، نامه19.
40. ر.ک: همان، نامه53.
41. ر.ک: همان، نامه53.
42. ر.ک: همان، نامه53.
43. ر.ک: همان، نامه53.
44. ر.ک: همان، نامه 70.
45. ر.ک: همان، نامه 42.
46. ر.ک: همان، نامه 2.
47. ر.ک: همان، خطبه 218.
48. ر.ک: همان، نامه 34 و 35.
49. ر.ک: همان، نامه13.
50. ر.ک: همان، نامه53.
51. ر.ک: همان، خطبه 192.
52. ر.ک: الحرانی، الحسن بن علی، تحفالعقول، ص84.
53. ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه 44.
54. اشعثبن قیس در زمان امیرالمؤمنین، نقش عبدالله بن ابی در زمان رسول خدا را بازی میکرد و سرکرده منافقان بود. ابن ابی الحدید، همان، ج1، ص297.
55. نامه 5; همچنین ر.ک: ابن ابی الحدید، همان، ج14، ص34.
56. همان، نامه 41.
57. ابن ابی الحدید، همان ج15، ص138; نهجالبلاغه، نامه43 و 50.
58. ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه27،29، 34.
59. ر.ک: همان، خطبه 90.
60. ر.ک: مرد نامتناهی، ص146.
حکومت علوی، الگوی حکومت مهدوی (1)
شاید در اذهان بسیاری از مردم این پرسش مطرح باشد که امام مهدی، علیهالسلام، چگونه حکومتخواهد کرد و نظام سیاسی - اداری که او برپا میکند چه ویژگیهایی خواهد داشت؟
در پاسخ این پرسش باید گفت که ویژگیهای حکومت مهدوی همان ویژگیهای حکومت علوی است; با این تفاوت که حکومت علوی تنها در گسترهای محدود از کره خاک و در مدت زمانی ناچیز برقرار شد و آن حضرت هم به دلیل درگیری در جنگهای داخلی، نتوانستبه همه آنچه که در نظر داشت جامه عمل پوشد; اما امام مهدی، علیهالسلام، با پیش گرفتن سیره جدش امیرالمؤمنان، علی، علیهالسلام، جهان را تا آستانه برپایی قیامت از عدالت پر میسازد و به همه اهداف خود دست مییابد.
در این مقاله شما خواهید دید که آن حضرت نظارت دقیقی به کارگزاران خود داشتند و اقدامات متعددی را برای حفظ آنها از لغزش و اشتباه معمول میداشتند. که در مجموع میتوان این اقدامات را به دو دسته اقدامات فکری و فرهنگی و اقدامات اجرایی و حکومتی تقسیم کرد. از جمله مهترین اقدامات اجرایی و حکومتی آن حضرت انتخاب اصلح برای مدیریتبود.
در پی ابتدا ویژگیهایی را که در دیدگاه امام علی، علیهالسلام، باید در یک مدیر شایسته وجود داشته باشد، بررسی کرده و در ادامه به دیگر اقدامات اجرایی و حکومتی آن حضرت اشاره میکنیم:
از دیدگاه امام علی، علیهالسلام، یک مدیر شایسته باید ویژگیهایی داشته باشد که برخی از آنها عبارتند از:
پیشوای جامعه اسلامی، قبل از به کارگیری مدیران بایستی کارایی آنان را بیازماید و بعد از اطمینان از تواناییشان، آنها را به کار گمارد. اگر در انتخاب مدیر رابطه قوم و خویشی و دوستی و... ملاک قرار گیرد و تمایلات شخصی و حزبی دخیل گردد، موجبات تباهی جامعه فراهم میآید. زیرا، از یک طرف فرد نالایق به دلیل عدم توانایی کارهای مربوطه را تباه میکند و از طرف دیگر جامعه از خدمات مدیریتی افراد شایسته محروم میماند.
امیرمؤمنان به مالک اشتر توصیه میکند:
«سپس در کارهای کارمندانتبنگر و آنها را با آزمایش و امتحان به کار واداردر همین نامه مالک را از به کار گرفتن کسانیکه در حکومت قبلی شریک ستمهای آنان بودهاند بر حذر میدارد و آنان را بدترین مشاور و همکار معرفی مینماید». (2)
ب) اطاعت از رهبر و حکومت مرکزی
از آفات بزرگ مدیریت در یک جامعه آن است که کارگزاران در اندیشه و عمل احساس استقلال نمایند و خود را مقید به فرمان مافوق ندانند. در این صورت قدرت رهبری و حکومت مرکزی کاهش مییابد و سرانجام به تجزیه پنهان یا آشکار منجر میشود.
یکی از دلایل محبت و اطمینان امیرالمؤمنین به مالک اشتر، اطاعت محض او از رهبر و دعوت مردم بدین امر بود. (2)
کمیل بن زیاد نخعی (3) از طرف حضرت فرماندار «هیت» عراق گردیده و ماموریت یافته بود تا مانع عبور لشکریان معاویه شود، ناخواسته از این امر غفلت ورزید و برای جبران این کاستی خود، بدون هماهنگی با فرمانده کل یعنی امام علی، به برخی از قلمرو معاویه هجوم میبرد . اینجاست که امام با نوشتن نامهای او را سرزنش میکند به اقدام ناهماهنگ او نیز اعتراض مینماید. (4)
البته این سخن بدان معنی نیست که همه کارگزاران باید از لحاظ فکری و سلیقهای با رهبر یکسان باشند. این امر نه ممکن است و نه لازم. دیگران حق دارند دیدگاه و پیشنهادهای خود را با رهبر در میان بگذارند. اما اگر مقبول رهبر نیفتاد، حق خروج از اطاعت وی را ندارند. (5)
اموال عمومی، همانگونه که از اسمش پیداست، متعلق به همه مردم است و حاکم بایستی به عنوان خزانهدار امین، بر نحوه خرج کردن آن نظارت داشته باشد و بیش از آنچه برای اموال شخصی خود دل میسوزاند، برای اموال عمومی دلسوزی نماید و در سلامت آن بکوشد در غیر این صورت یافتن راههای گریز از قانون برای سوء استفاده از بیت المال کار دشواری نخواهد بود.
حاکم اگر بخیل و ستمگر باشد، اموال مردم را به نفع خود تصرف میکند و به حیف و میل آن و مقدم داشتن گروهی بر گروه دیگر اقدام مینماید. (6)
امیرالمؤمنین از اینکه بعد از پیامبر خلافت به دست بیخردانی افتاد که بیت المال را به غارت بردند و آزادی بندگان خدا را سلب نمودند اظهار تاسف میکند. (7)
د) اعتقاد به حقوق متقابل مردم و حکومت
از دیدگاه حکومتی امام علی، حق و تکلیف از یکدیگر جدا نیست. هر کس که حقی دارد، بر عهدهاش حقی نیز هست:
حق به نفع کسی جریان نمییابد جز اینکه در مقابل برایش مسؤولیتی به وجود آورده و حق بر زیان کسی جاری نمیشود جز اینکه به همان اندازه به سود اوست. (8)
در برخی از روایات نبوی، کسی که از حقوق عمومی استفاده نماید ولی برای جامعه کاری انجام ندهد; ملعون شمرده شده است.
امیرمؤمنان در پاسخ یکی از یارانش که توقع داشت از غنایم مسلمانان بهرهای داشته باشد فرمود:
این مال نه مال من است نه مال تو، غنیمتی است که مسلمانان با شمشیرهاشان به دست آوردهاند، اگر تو هم در نبرد بودهای سهمی داری وگرنه دستاورد آنها برای غیر دهان آنان نخواهد بود. (9)
یعنی هر کس به اندازه زحمتی که کشیده است مزد دریافت میکند; مگر آنکه توانایی کار نداشته باشد که در این صورت خداوند حقی را برای آنان در ثروت ثروتمندان قرار داده است. حضرت از آن جهت عدل را بهترین جود دانست که در آن هر صاحب حقی به حق میرسد; (10) همانگونه که حکومت بر مردم حقوقی دارد، مردم نیز بر حکومت حقوقی دارند; (11) که اگر یک طرف به وظایف خود عمل نکرد، بر دیگری نیز وظیفهای باقی نمیماند. حضرت بعد از آنکه وظیفه خود را در برابر نیروهای مسلح بیان میکند میفرماید:
وقتی من چنین کردم نعمت خداوند بر شما مسلم و حق اطاعت من بر شما لازم گردید، موظفید از فرمان من سرپیچی نکنید. (12)
کارگزار دولت اسلامی حق ندارد به صرف ریاست و تسلطش بر مردم به صورت یک طرفه امر کند و از دیگران طاعتبخواهد زیرا این امر موجب کینه و خشم زیردستان میگردد و حتی دین آنان را به تباهی میکشاند و زمینه از میان رفتن قدرت و حکومت را فراهم میآورد. (13)
امام، علیهالسلام، به اشعث ابن قیس والی آذربایجان مینویسد:
حق نداری درباره رعیت استبداد به خرج دهی. (14)
آن حضرت هم خود به حقوق متقابل مردم و دولت معتقد بود و هم به کارگزارانش توصیه میکرد چنین باشند.
امام علی، علیهالسلام، بعد از رحلت رسول خدا، با آنکه جانشینی ایشان را حق مسلم خود میدانست; اما چون برای دین احساس خطر کرد، حکومت و فرمانروایی را رها ساخت. وقتی به وی ایراد میگرفتند که تقسیم مساوی بیت المال بسیاری را از اطرافت پراکنده میکند و این بر خلاف مصلحت و سیاست است. فرمود:
میگویید پیروزی و استوار کردن حکومتم را با ستم به دست آورم؟! به خدا سوگند چنین نمیکنم... این کار ممکن است در دنیا موجب سربلندی شخص شود ولی در آخرت موجب سرافکندگی وی میگردد. (15)
و) دوری از تجملگرایی و چاپلوسی
امیر مؤمنان در طول حکومتش از همه کارگزاران خود و حتی از همه مردم عادی زاهدانهتر میزیست و هرگاه فرمانداری به تجمل گرایی روی میآورد مورد سرزنش وی قرار میگرفت. (16) هرگاه کسی او را ستایش میکرد میفرمود:
ستایش مخصوص خداست، آنچه انجام دادهام وظیفه من بوده و هنوز هم وظایفم را انجام ندادهام. براحتی با من حرف بزنید و پیشنهادهای خود را بگویید و از سخن عدالت آمیز دریغ مکنید که مافوق اشتباه نیستیم. (17)
از ویژگیهای آدمی آن است که تکرار یک سخن هرچند بداند خالی از صحت و واقعیت است، بر وی تاثیر میگذارد و ناخواسته باور میکند، بویژه آنکه برای او منفعت یا مصلحتی در بر داشته باشد. زمامداران در معرض این خطر قرار دارند که گروهی چاپلوس با به دست آوردن پست و مقامی به تعریف و تمجید از حاکم بپردازند و از این طریق او را بفریبند. (18)
لطف و سالوس جهان خوش لقمهایست
کمترش خور، کان پر آتش لقمهایست
آتشش پنهان و ذوقش آشکار
دود آن پیدا شود پایان کار (19)
امام امیرالمؤمنین هر کجا احساس میکردند اندکی بوی تملق و چاپلوسی به مشام میرسد و یا عملی موجب کبر و غرور حاکم است از آن جلوگیری به عمل میآورد; چنانکه مردم انبار رااز دویدن جلو مرکب خلیفه منع کرد (20) و به «حرب» که پیاده در کنار مرکب حضرت حرکت میکرد فرمود:
بازگرد که پیاده حرکت کردن چون تویی در رکاب مثل من، مایه فتنه و غرور برای والی و ذلت و خواری برای مؤمن است.(21)
در نامههایی که به استانداران و کارگزاران خود مینوشت حتی از الفاظی مانند «استاندار محترم، جناب آقای فلان و...» استفاده نمیکرد و تنها آنان را به اسم «مالک بن الحارث الاشتر» (22) و یا لقب «یابن حنیف» (23) مورد خطاب قرار میداد.
ز) افراد ضعیف یا خائن از او احساس امنیت نکنند
زمامدار جامعه اسلامی نبایستی بگونهای عمل نماید که کارگزارانش احساس کنند در هر حال میتوانند پستخود را حفظ نمایند و بدین گمان باشند که اگر فردی معروف و مهرهای مهم در حکومتشد امام مسلمین توانایی عزل او را ندارد، بلکه سرپرست جامعه اسلامی هرگاه احساس کرد یکی از مدیران ضعیف است - هرچند فردی متدین است - و مرتکب خیانتی شد بایستی با قاطعیت او را از کار برکنار نماید. چنانکه امیرالمؤمنین با همه علاقه و محبتی که به محمد بن ابیبکر داشت، وی را از حکومت مصر برداشت و فردی قویتر یعنی مالک اشتر را به جای او گمارد گرچه این امر محمد را ناخشنود ساخت. (24)
ابوموسی اشعری که حاکم کوفه بود در کار اعزام نیرو کارشکنی میکرد. حضرت به او نوشت:
فکر نکن آدم مهمی هستی، کسان دیگری هستند که میتوانند چنان به جای تو انجام وظیفه کنند که نامت فراموش شود و کسی سراغت هم نگیرد. (25)
ادامه دارد....
حیدرعلی میمنه جهرمی
1. ر.ک: نهجالبلاغه، نامه53.
2. ر.ک: همان، نامه 38.
3. کمیل بن زیاد، از اصحاب علی، علیهالسلام، و شیعیان خاصان او بود، به جرم اعتقاد به تشیع به دستحجاج بن یوسف به شهادت رسید (ابن ابی الحدید، همان، ج17، ص149).
4. ر.ک: نهجالبلاغه، نامه 61.
5. ر.ک: همان، کلمات قصار 321.
6. ر.ک: همان، خطبه 131.
7. ر.ک: همان، نامه 62.
8. همان، خطبه216 و نامه 5.
9. همان، خطبه 232.
10. ر.ک: همان، کلمات قصار437.
11. ر.ک: همان، خطبه 34.
12. همان، نامه 50.
13. ر.ک: همان، نامه53.
14. همان، نامه 5.
15. همان، خطبه126.
16. ر.ک: همان، نامه3، 75، 45 و کلمات قصار 355.
17. همان، خطبه216.
18. ر.ک: همان، نامه53.
19. مولانا، جلالالدین رومی، مثنوی، دفتر اول، 1854.
20. ر.ک: نهجالبلاغه، کلمات قصار73.
21. همان، کلمات قصار 322.
22. ر.ک: همان، نامه53 و13.
23. ر.ک: همان، نامه 45.
24. ر.ک: همان، نامه 34 و خطبه 68.
25. همان، نامه63.
سلام پیشاپیش عید سعید قربان را خدمت تمامی مسلمین جهان وبخصوص شما دوست گرامی تبریک وتهنیت عرض مینمایم وامیدوارم بتوانیم از این روزها به نحو شایسته بهره ببریم یاعلی مدد.
ماه ذیحجه، آخرین ماه از سال هجری قمری است که متبرک است به فریضه الهی حج و وقایع و افتخاراتی که در این ماه مبارک نصیب امام اول مسلمین حضرت علی(ع) گردیده است.
از جمله افتخاراتی که نصیب امام(ع) گردید، ابلاغ سوره برائة به مشرکین مکه در اولین روز از ماه ذیحجه میباشد.
افتخار دیگر، عقد آن حضرت با دختر پیغمبر اکرم(ص) است که به روایتی در روز اول و به روایتی دیگر در روز ششم این ماه به وقوع پیوسته است.
از دیگر افتخارات آن حضرت در این ماه، خاتمبخشی وی میباشد که آیه شریفه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» که دلیل بر اثبات امامت و ولایت آن حضرت میباشد نیز درباره وی نازل گردید.
دیگری، بستن در خانههای صحابه است که به خانه خدا و مسجد شریف باز میشد؛ غیر از خانه علی(ع) که این اتفاق نیز در روز عرفه یعنی نهم این ماه بزرگ به وقوع پیوست.
نکته دیگر زفاف علی ابن ابیطالب(ع) با فاطمه زهرا(س) در شب نوزدهم این ماه اتفاق افتاده است.
یکی از اتفاقات مهم نیز خوابیدن حضرت علی(ع) در بستر رسول خدا(ص) است که در شب بیست و چهارم این ماه اتفاق افتاد و به «لیلة المبیت» معروف است و هجرت پیامبر اسلام به مدینه ـ که مبدأ تاریخ مسلمین و سرآغاز عظمت اسلام است ـ از همان شب شروع شد.
در عظمت آن شب پیغمبر اکرم(ص) فرمود: هر نفسی که علی(ع) در آن شب میکشد از عبادت جهانیان برتر بود، زیرا با این عمل، حضرت علی(ع) حاضر شد جان خود را فدای حضرت محمد(ص) نماید.
یکی دیگر از افتخارات آن حضرت در این ماه، نزول سوره «هل اتی» در شأن وی و خاندان شریفش بود که در بیست وپنجم این ماه واقع شد و باعث آن ایثار و فداکاری بزرگی بود که آن حضرت و خانواده بزرگوارش در ظرف سه روز که روزه نذری داشتند، در موقع افطار، غذای خود را در راه خدا به مسکین، یتیم و اسیر دادند و خود با آب، روزه گشوده و با گرسنگی سر کردند.
از دیگر افتخارات آن حضرت در این ماه، خاتمبخشی وی میباشد که آیه شریفه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» که دلیل بر اثبات امامت و ولایت آن حضرت میباشد نیز درباره وی نازل گردید.
مهمترین افتخاری که نصیب حضرت علی(ع) در این ماه گردید، رسیدن به مقام و جایگاه امامت بود که در واقعه «غدیر خم» رخ داد و پیامبر اسلام در برابر چندین هزار مسلمان، دستان حضرت علی(ع) را بالا برد و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».
یعنی «هر کس که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست. خدایا دوست بدار هر که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر که علی را دشمن دارد و یاری ده هر که علی را یاری دهد و منکوب کن هر که ترک یاری علی نماید».
از افتخارات دیگری که در بیست و چهارم این ماه نصیب حضرت علی(ع) گردیده؛ موضوع مباهله و نزول آیه شریفه «انفسنا» میباشد و خلاصه آن این است که پس از مباحثه طولانی پیامبر اسلام(ص) با نصاری، وقتی نتیجهای حاصل نشد و نصاری اصرار ورزید؛ آیه «انفسنا» به شرح ذیل نازل گردید:
«فمن حاجک من بعد جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین»؛ یعنی «ای پیامبر، هر کس پس از علم تو بر حقانیت خویش از این پس با تو محاجه و مکابره کند، بگو بیائید شما و فرزندان و زنان و کسانی که بــــه منزله جان خــــود آنها را دانسته و گرامی میشماریم حاضر کنیم و در حق یکدیگر نفرین نمائیم تا هر یک از ما وشما باطل است نابود گردد».
در این آیه منظور از «ابنائنا» حسنین(ع) و منظور از «نسائنا» حضرت فاطمه زهرا(س) است و منظور از «انفسنا» حضرت علی(ع) میباشد که خداوند متعال او را به منزله نفس شریف و جان گرامی پیامبر اکرم(ص) اعلام نموده است.
چرا که به روایات متعدد پیامبر اکرم (ص) به جز حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، حضرت امام حسن(ع) وحضرت امام حسین(ع) کسی را با خود به مباهله نبرده است.
و از اینکه نصاری حاضر به مباهله با پیامبر اکرم(ص) نشد و تسلیم گردید؛ مبین نبوت پیامبر و امامت علی(ع) و حسنین است که از شخصیت والایی برخوردار بودهاند که جذبه آنها نیز دشمنان اسلام را ناکام و به عقب میراند.
پیام این واقعه این است: وقتی پس از پیامبر اکرم(ص) شخصی مانند حضرت علی(ع) که به منزله نفس شریف و جان گرامی آن حضرت در بین امت باشد؛ از هر کس شایستهتر به مقام امامت در بین امت خواهد بود.
آری اینها تمام افتخاراتی است که در ماه ذیحجه نصیب مولای متقیان علی(ع) گردید و جمع شدن این همه اتفاق در یک ماه خاص و برای یک شخص از عجایبی است که رموز الهی پاسخگوی آن میباشد.
مسعود مصدقی
منبع:
موعود
منتظرم!..... منتظرم!... تا.....
به نام دوست که تقدیر ما در دست اوست. وبه نام عشق که با نام علی جان ومعنا گرفت و.....
اگه خودمونی بخواهیم صحبت کنیم می گم اینطوری بگیم
آقاجون مهدی فاطمه از قدیما وقدیمیا شنفتم روز عرفه خیلی ها تو رت دیدند ، درسته که اکثرشون تو صحرای عرفات بودند اما من هم که دستم از اونجا کوتاهه نا امید نیستم وامسال می خوام روز عرفه جایی صدات بزنم که شهدا صدات زدند ودیدندت ولبخند زدی ولبخند زدند وبه خاک وخون غلطیدند وبه آرزوشون رسیدند میدونم که هرگز ما را فراموش نمی کنی حتی اگه ما از یاد تو قافل باشیم میدونم برای ما دعا می کنی حتی اگه ما دعا کردن برای ظهور تو را فراموش کنیم اما کاری کن حد اقل همیشه به یادت باشم وعرفه امسال حاجتم را بگیرم وبهترین عرفه عمرم باشه ان شاء الله اللهم عجل لولیک الفرج
>>>>شلمچه<<<<<" src="http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2006/12/241631_orig.jpg" width=331>