شب ولایت عشقه
سلام امشب شب ولایت عشقه شب نهم ماه ربیع وتاج گذاری حضرت بقیة الله اعظم است چه خوبخ امشب وفردا واین چند روزه در مورد چند تا نکته تفکر کنیم
نکته اول: بنا به روایت امشب وارد 1170سال امامت حضرت حجت می شویم! امامت 11 امام قبل از حضرت جمعا 249 سال بوده است
نکته دوم: فردا روزی است که نفرین حضرت زهرا سلام الله علیها مستجاب شد! نفرین ولعن شایسته است یا اعمالی تقریبا خلاف شرع
نکته سوم: هفته وحدت دارد آغاز می شود ! وظیفه ما چیست؟
یه پیشنهاد دارم جهت تبریک وتهنیت خدمت امام زمان وجهت دعا در تعجیل فرج حضرت این دعاها را بخوانیم دعای عهد-زیارت آل یاسین- دعای فرج- وزیارت عاشورا- حدیث شریف کسا ودعای صنمی قریش و از فحش دادن واعمال زشت وناپسند دوری کنیم . برادرم وخواهرم شایسته یک مسلمان وشیعه ومحب اهل بیت نیست که حرفهای رکیک وزشت وناپسند بزند رقصی که در اسلام حرام است را انجام دهد وبگوید جهت شادی دل حضرت زهرا این کارها را می کنم .
یادمان که نرفته امام صادق فرمودند زینت ما باشید از اهل بیت تبعیت کنیم وپایمان را فراتر از دین نگذاریم ثوابی که برای خواندن زیارت عاشورا ولعن های آن به مومن عطا می شود بسیار عظیم وارزشمند است پس چرا اشتباه عمل می کنیم یاد بگیریم پیرو ولایت باشیم مگر اسم خودمون را ولایتی نگذاشتیم پس چرا از حرف ولایت سرپیچی می کنیم باور کنید با برپایی این جلسات دل اهل بیت شاد نمی شه بلکه موجب ناراحتی حضرت نیز می شود لعن ثواب دارد نه فحش لعن مورد پسند خدا واهل بیت است نه فحش رقص شایسته جلسه حضرت زهرا نیست ان شاء الله که خداوند روز بروز در کسب معرفت شناخت اهل بیت یاریمان کند وروز بروز محبت اهل بیت وبغض دشمنان اهل بیت را در دلمان افزون نماید حالا همه با هم زمزمه کنیم اللهم الن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک ...اللهم العنهم جمیعا التماس دعا به فکر امام زمانمان هم باشیم انشاء الله به زودی زود بیاید
ولایت اهل بیت
یه مطلب خیلی قشنگ از سخنرانی حجت الاسلام حاج آقا معمار منتظرین دوشنبه 29/11/86:
اولا تعریف ولایت: محبت همراه با اطاعت امر ولایت است.
محبت اهل بیت دین خداست و ولایت اهل بیت کمال دین خداست..... فرق شیعه با سنی در این است که سنی اهل عبادت است شیعه اهل اطاعت امام صادق(علیه السلام) در حدیثی می فرمایند: هر که ما را دوست بدارد وامر ما را اطاعت کند او ولایت ما را قبول کرده است امام باقر (علیه السلام) فرمودند کسی که معصیت خدا می کند معرفت خدا را نشناخته واگر کسی معرفت خدا را بشناسد عبد خدا می شود . ابوحمزه از امام باقر سوال کرد : یابن رسول الله منظور از معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمودند: منظور تصدیق خداوند مهربان است وتصدیق پیامبر اکرم وکسی پیامبر را تصدیق کرده که ولایت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) و ائمه معصومین را تصدیق کرده وبیزاری از دشمنان اهل بیت نموده.... در پایان حضرت فرمودند: اینگونه است عرفان خدا
کنگره ستارگان خیبر
دومین کنگره ستارگان خیبر با هدف تجلیل و پاسداشت مقام و منزلت بیش از 4 هزار و 700 شهید عملیات خیبر جمعه سوم اسفند از ساعت 19 همزمان با بیست و چهارمین سالگرد این عملیات عاشورایی در سالن سازمان حج و زیارت از سوی کانون جوانان خیبری برگزار می شود.
این مراسم با تفاوت های خاص اجرایی و با حضور فرماندهان ارشد عملیات از جمله سردار سرلشگر دکتر سیدرحیم صفوی، سردار فتح الله جعفری و تنی چند از دیگر فرماندهان و همچنین با حضور و نقل خاطره مادران و همسران سرداران شهید خیبر از جمله مادر سردار شهید زین الدین، همسر سردار شهید برونسی، خانواده سردار شهید محمود کاوه و سردار شهید یونس زنگی آبادی برگزار می شود
یه سلام ناب خدمت همه
ببخشید یک ماهی بود دستم به نمایشگاه بند بود مطلب ننوشتم اما ان شاء الله از امروز دوباره به روزم یا علی مدد.
سلام به یاری خدا منتظرتان هستیم تا در نمایشگاه شهدا میزبان شما باشیم
نمایشگاه
به رنگ سرخ شهادت
شامل: عکس و آثاری از شهدا و تفحص ، کربلا و ابی عبدالله و عرضه محصولات فرهنگی
زمان: از دوشنبه 1/11/1386 لغایت دوشنبه 15/ 11/86
ساعت بازدید: هر روز از ساعت 4 بعد از ظهر الی7:30 شب
و جمعه ها 9 الی 11 صبح و 4بعد از ظهر الی 7 شب
مکان: اصفهان-بزرگراه پروین- خیابان معراج- خیابان شهید اول - مسجد حضرت ابوالفضل( علیه السلام)
کانون فرهنگی محبان المهدی- پایگاه بسیج حضرت ابوالفضل/برادران-
پایگاه بسیج امام حسین/خواهران
خاطره؟....خاطره!!... جاودان
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون (بقره/154)
چرا خاطره؟ خاطره چیست؟ خاطره یعنی فاطمیون- خاطره یعنی گلستان شهدا- خاطره یعنی دوکوهه. کوه که نیست شجاعت است، کوهی که مظهر وقار است. دوکوهه ای که بارفتن به آنجا به ما ایثار واز خودگذشتگی را نشان داد.
به خصوص شب به یادماندنی اش شبی که همه برای عملیات به سوی محل تخریب رفتیم ودر تمام مسیر راهی که من می رفتم قرآن وصلوات ذکر زبانم بود وقتی به قبرهای خالی رسیدیم که در نیمه شبی نه چندان دور بسیجیان ورزمندگان گردان تخریب برای خود حفر نموده بودند تا در آنها بیارامند وبا خدای خویش نجوا کنند ومن با دیدن قبری که یکی از برادران داخل آن آرمیده بود تعجب کردم خیلی ها از قبرها ترسیده بودند واز اینکه بروند وداخل قبرها بنشینند وحشت وجودشان را فرا گرفته بود(قبرها همانگونه که در تصویر مشخص است عمق چندانی ندارد و وحشت افراد ناشی از بازتاب اعمال ناپسند و خوف از خداوند و اینکه منزل آخر این دنیا کجاست؟ بود)
بعد همه نشستند و پس از توضیحات یکی از برادران در خصوص محل وقبرها، مداحی آغاز شد من نیز در مکانی نشسته بودم وبا سنگها مشغول بودم که بطر اتفاقی سنگی را برداشتم وآن را در دست گرفتم احساس کردم سنگ در دست من می درخشد تعجب کردم. چند بار چشمانم را بسته وباز نمودم وگمان می کردم اشتباه میبینم ولی نه اشتباه نبود سنگ در دست من می درخشید ومن خوشحال شدم وآن سنگ را به همراه خود آوردم بعد از بازگشتن از آنجا وقتی که وارد خوابگاه شدیم هر چه خواستم سنگ را از داخل جیبم در بیاورم نتوانستم وبه خودم اجازه این کار را ندادم و چون نمی دانم باز اگر آن سنگ را در دستانم بگیرم درخشش آن شب را دارد یا نه؟ هنوز داخل جیب پالتوام قرار دارد
خاطره زیارت شهیدی که در شرهانی بود برای من خاطره خوب و بیادماندنی بود به خصوص وقتی که چفیه ام را به قطعات باقیمانده از پیکر مبارک او که در کفنی همچون کودکی در قنداق آرام خفته بود متبرک کردم . حال چفیه ام بوی شهید را می دهد بوی فداکاریش، بوی ایثارش، بوی شهادتش، بوی غربتش، بوی مظلومیتش....
وخاطره ای دیگر جانبازی که به اتوبوس ما آمد و برای ما شعری دربرگیرنده زبانحال جانبازان شیمیایی از زبان جانباز با اشکهای روان از دیدگانش خواند و بعد خاطره ی جانبازیش را برای ما بازگو کرد جانبازی که یک دست وریه و دستگاه تنفسی خود را در راه حفظ ارزشهای اسلامی فدا کرده بود و فاصله اش با شهدا نفسی بیش نبود. به هر حال تمام این سفر برای من خاطره بود واین را می دانم که اگر شهدا مرا دعوت کنند من حتما دوباره می آیم و باز با فاطمیون همسفر می شوم. ان شاء الله.
خاطره از خانم ف.کوهستانی- اردوی فاطمیون/ عرفه 86
دشتی پر از آلاله
اکنون که قدم به خاک مقدس جبهه های هشت سال دفاع مقدس گذاشتم نمی دانم چگونه باید باشم؟ منی که یک عمر آرزوی رفتن به جبهه ها ودیدن این سرزمین مقدس را داشتم آیا باید شاد باشم یا غمگین شاد از توفیقی که نصیبم شده وغمگین در غم از دست دادن مردان مردی که وجودشان برکت بود مردانی که با سن کم آنقدر ارزشمند بودند که نبودشان برای مملکت وخانواده هایشان فقدان بزرگی بود وقتی برای اولین بار به پادگان دوکوهه رسیدیم وفرمانده گروهانمان گفت که رزمندگان با حضور در این پادگان به مناطق جنگی اعزام می شدند با تمام وجود غبطه خوردم که ای کاش من جای این خاک دوکوهه بودم وبر قدوم مبارک شهدا ورزمندگان بوسه می زدم
ووقتی به فتح المبین رسیدیم ودعای عرفه را شروع به خواندن نمودند نمی دانم چه نیرویی من وخواهرم را از جمع جدا کرده وبه یک گوشه ای از دشت فتح المبین رساند وجداگانه در آن گوشه دشت شروع به خواندن دعا کردیم.
چگونه برایتان بگویم که چه حالتی داشتیم وزبانم قاصر است در اواخر دعا متوجه شدم کس دیگری در کنار ما هست ودر دعا خواندن ما را همراهی می کند ولی هیچ کس را نمی دیدم اول فکر کردم فقط خودم اینگونه حس کرده ام بعد از دعا که موضوع را برای خواهرم گفتم ، او نیز پاسخ داد:( من هم همین حس را داشتم وباور کن تا الآن چنین دعایی با این حالت نخوانده بودم خیلی عالی بود.) یعنی ایشان چه کسی بود که با ما دعا می خواند وچطور شد که ما از آن گوشه دشت سردرآوردیم و آیا کسی که همراه ما دعا را زمزمه می کرد شهید گمنامی بود که در آن دشت آرمیده؟ نمی دانم
پس از دعا غروب شد وما مهیای نماز شدیم ونماز مغرب وعشا را به جماعت خواندیم در بین دو نماز صحبتها وبیان خاطرات فرمانده قرارگاه فتح المبین معنویت خاصی به جمعیت داد هرگز خاطرات این سفر را فراموش نمی کنم.
بیان خاطره از یک خواهر شرکت کننده در اردوی فاطمیون /عرفه 86